کتاب اوضاع خیلی خراب است اثر مارک منسن
کتاب اوضاع خیلی خراب است
اثر مارک منسن
ترجمه سمانه پرهیزکار
نشر میلکان
موضوع: روانشناسی – موفقیت
تعداد صفحات: 50
فرمت: پی دی اف
حجم: 9 مگابایت
پسورد فایل فشرده:
www.ketabnic.ir
برای استفاده از کد تخفیف 50 درصدی ویژه اعضای سایت ، وارد حساب کاربری خود شوید
درباره کتاب اوضاع خیلی خراب است اثر مارک منسن
کتاب اوضاع خیلی خراب است! کتابی دربارهی امید، اینگونه آغاز میشود:
در قطعهزمین کوچکی در زمینهای ملالآورِ مناطقِ حومهشهریِ اروپای مرکزی، در میان انبارهای سابق، سربازخانهای قرار داشت که باعث شد هستهی شرارتی نو در جغرافیایی متمرکز شکل بگیرد؛ متراکمتر و تاریکتر از هر آنچه جهان به چشم خود دیده بود. طی چهار سال بیش از یکمیلیونوسیصدهزار نفر بهشکلی سازمانیافته دستهبندی میشدند، به بردگی گرفته میشدند، شکنجه میشدند و همانجا به قتل میرسیدند. تمام اینها در منطقهای صورت میگرفت که فقط کمی از سنترالپارکِ منهتن بزرگتر بود، و هیچکس بله هیچکس هیچ کاری برای متوقفکردنِ آن انجام نمیداد.
جز یک مرد.
درست مثل داستانهای افسانهای و کتابهای مصور، یک قهرمان سینه سپر میکند و رهسپار کام آتشینِ جهنم میشود تا با تجلیِ بزرگِ شیطان رویارویی کند. احتمالِ بُردِ او صفر است، و استدلالش خندهدار. بااینحال، قهرمانِ شجاعِ ما کم نمیآورَد و شانه خالی نمیکند. او شجاعانه میایستد و سر اژدها را قطع میکند، هیولاها را از پا درمیآورَد و سیاره را نجات میدهد؛ شاید این وسطها یکیدو تا شاهزاده را هم نجات دهد.
مدت کوتاهی امید برقرار است.
اما این داستانْ قصهی امیدواری نیست. این داستان دربارهی این است که همهچیز کاملاً و مطلقاً به فنا رفته است. وقتی زیر یک پتوی تکنفرهی بزرگ دراز کشیدهایم و بهلطف وایفای غرق آسایشیم، بهسختی میتوانیم نسبت و شدتِ این بهفنارفتن را تصور کنیم!
جملات برگزیده کتاب اوضاع خیلی خراب است:
– مهم نیست زندگیتان تا چه اندازه خوب باشد یا بد. رنج همیشه هست و بالاخره مهارپذیر خواهد بود.
– به جای بمبارانکردنِ ذهن عاطفی با واقعیتها و منطق، با این شروع کن که از او بپرسی چه احساسی دارد.
– از دیدِ نیچه عشق به سرنوشت یعنی تمام زندگی و تجربهها را بیقید و شرط بپذیرید: تمام فرازونشیبها، معناها و پوچیها. یعنی عاشقِ رنجتان باشید و آنرا بپذیرید.
– تحملِ رنج در فرهنگِ ما در حال کمشدن است و نهتنها این کمشدن برای ما شادیِ بیشتری در پی ندارد، بلکه شکنندگیِ عاطفیِ بیشتری هم ایجاد میکند. برای همین است که به نظر میرسد همهچیز به فنا رفته!
– شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست.
– هر وقت با ناملایمات روبهرو میشویم، روانِ ما خردهروایتهایی میسازد. اینها قصههاییست که خودمان ابداع میکنیم تا روایتگرِ قبل و بعدِ ماجرا باشند. ما باید همواره این روایتهای امید را زنده نگه داریم، حتی اگر غیرمنطقی و مخرب باشند؛ چرا که آنها تنها نیروی ثباتسازیای هستند که از ذهنِ ما در برابر حقیقتِ ناخوشایند حفاظت میکنند.
نظرتون در مورد این کتاب چیه؟