کتاب از رنجی که میبریم اثر جلال آل احمد
کتاب از رنجی که میبریم
اثر جلال آل احمد
انتشارات امیرکبیر
موضوع: مجموعه داستان
تعداد صفحات: 80
فرمت: پی دی اف
حجم: 5 مگابایت
پسورد فایل فشرده:
www.ketabnic.ir
جوایز و افتخارات
توضیحات محصول
درباره کتاب از رنجی که میبریم اثر جلال آل احمد
کتاب از رنجی که میبریم دومین مجموعه داستان جلال آل احمد، که شامل هفت داستان کوتاه است و حاوی مضامین سیاسی اجتماعی. در این مجموعه داستان رویکرد جلال آل احمد بیشتر سیاسی است. او در این کتاب سعی دارد وضعیت زندانیان سیاسی رژیم پهلوی را به تصویر بکشد؛ زندانیانی که زیر شکنجه هستند و در شرایط نابسامانی به سر می برند.
البته تمام کتاب به موضوعات سیاسی تاریخی اختصاص ندارد بلکه بعضی داستان ها مانند «در راه چالوس» وضعیت اجتماعی ایران را نیز مد نظر دارند. داستان های مجموعه داستان «از رنجی که می بریم» عبارتند از: «دره خزان زده»، «زیرابی ها»، «در راه چالوس»، «آبروی از دست رفته»، «محیط تنگ»، «اعتراف» و «روزهای خوش».
زندگی نامه جلال آل احمد
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال آل احمد در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد. دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشت.
روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کرد. پس از اتمام دبیرستان پدرش او را به نجف برای تحصیل طلبگی فرستاد ولی جلال سه ماه بعد به تهران برگشت و به گفته خودش این شروع لامذهبی اش بود، سپس با مطالعات آثار کسروی به حزب توده گرایید و به همین دلیل از خانواده طرد شد.
در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل گشت. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد.
در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را همزمان با کناره گیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است. پدر آلاحمد با ازدواج او با سیمین دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سالها به خانه آنها پا نگذاشت.
جلال آلاحمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهل و پنج سالگی در اَسالِم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آلاحمد، پیکر وی بهسرعت تشییع و به خاک سپرده شد، که باعث باوری دربارهٔ سربهنیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کردهاست. جلال آلاحمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آنجا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچگاه صورت نگرفت.